سرمربی تیم ملی فوتبال افغانستان کناره‌گیری کرد نگرانی سازمان ملل از کاهش بارندگی در افغانستان با افزایش تعداد مبتلایان به سرخک در افغانستان، سازمان جهانی بهداشت از خانواده‌ها خواست کودکان خود را فوراً واکسینه کنند قیمت افغانی به تومان و دلار یکشنبه (۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴) قیمت افغانی به تومان و دلار شنبه (۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) زلزله‌ای به بزرگی ۵.۷ ریشتر کابل و شمال افغانستان را لرزاند (۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) قیمت افغانی به تومان و دلار جمعه (۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴) سفیر ایران از سفر وزیر صنعت به کابل خبرداد ادامه غیبت ناشران افغانستانی در نمایشگاه کتاب تهران طالبان فدراسیون شطرنج افغانستان را تعلیق کردند وزارت کار جریمه به کارگیری اتباع خارجی غیرمجاز را اعلام کرد توضیحات محمدکاظم کاظمی درباره چالش‌های زبان فارسی در افغانستان + فیلم قیمت افغانی به تومان و دلار پنجشنبه (۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) شرایط ثبت‌نام دانش‌آموزان اتباع خارجی در سال تحصیلی آینده اعلام شد (۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) قیمت افغانی به تومان و دلار چهارشنبه (۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) قیمت افغانی به تومان و دلار سه‌شنبه (۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) ثبت‌نام گواهینامه رانندگی با کارت آمایش برای مهاجرین افغانستانی در مشهد آغاز شد نمایندگان جامعه شیعه افغانستان خواهان رسیدگی جدی طالبان به مطالبات خود شدند قیمت افغانی به تومان و دلار دوشنبه (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور: سنجش سلامت ۳۴ هزار دانش آموز اتباع انجام شده است نگاهی به رشد تجارت ایران و افغانستان پس از حضور طالبان، در گفت‌وگو با محمود سیادت
سرخط خبرها

شعری از محمدکاظم کاظمی برای کارگران افغانستان + ویدئو

  • کد خبر: ۱۶۱۸۱۱
  • ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۹
شعری از محمدکاظم کاظمی برای کارگران افغانستان + ویدئو
محمدکاظم کاظمی سال ۱۳۷۷ شعری را برای کارگران افغانستانی سروده است که تاکنون هم به خوبی شرایط آن‌ها را بیان می‌کند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ محمدکاظم کاظمی در غزلی شرایط کارگران هم وطنش را اینگونه شرح می‌دهد:

دیدمت صبحدم در آخر صف‌، کولۀ سرنوشت در دستت‌
کوله‌باری که بود از آن پدر، و پدر رفت و هِشت‌، در دستت‌

گرچه با آسمان در افتادی تا که طرحی دگر دراندازی‌
باز این فالگیر آبله‌رو طالعت را نوشت در دستت‌

بس که با سنگ و گچ عجین گشته‌، تکه‌چوبی در آستین گشته‌
بس که با خاک و گِل به‌سر برده‌، می‌توان سبزه کشت در دستت‌

شب می‌افتد و می‌رسی از راه با غروری نگفتنی در چشم‌
یک سبد نان تازه در بغلت و کلید بهشت در دستت‌

کاش می‌شد ببینمت روزی پشتِ میزی که از پدر نرسید
و کتابی که کس نگفته در آن قصّۀ سنگ و خشت‌، در دستت‌

بازی‌ات را کسی به‌هم نزند، دفترت را کسی قلم نزند
و تو با اختیار خط بکشی‌، خطّ یک سرنوشت‌، در دستت‌

اینجا ببینید:

منبع ویدئو: آرامدیا
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->